ناناز من
سلام مهدیار جونم ،
آخیشششششش ، بلاخره به دنیا اومدی عزیزم . فرشته من تو روز دوشنبه ١٣/٤/١٣٩٠ زمینی شدی .
وقتی به دنیا اومدی ٣ کیلو و ٥٠ گرم بودی . ولی خیلی ریزه میزه به نظر میومدی . من ٣٠ دقیقه بعد از به دنیا اومدنت اومدم تورو دیدم عمه جون داشتی با اون صدای نازکت گریه میکردی آخه گشنت بود و مامانیت هنوز به هوش نیومده بود . قربون اون ناخونای بلندت برم که همش باهاشون صورتتو چنگ میزدی .
وقتی شیر خوردی با احساس رضایت خوابیدی .
عزیزه دلم دیروز مامان و بابا بردنت کلینیک تا از کف پات خون بگیرن واسه تست تیروئید . مامانت میگفت مهدیار اصلا گریه نکرد . قربونت برم عمه از الان معلومه پسر شجاعی هستی .
دیشب شناسنامه گل پسر رو دیدیم . ایشالا ١٢٠ سال زنده و سالم زیر سایه بابا و مامان باشی گلم.
عمه جون یه روز دیگه میام واست از جشن هایی که مادربزرگ هات برای شما شازده پسر گرفتن مینویسم. کلی طرفدار داری ها خوشبحالت .
راستی منو ببخش اگه تا حالا عکستو نذاشتم آخه عمه هر کاری میکنم نمیشه . سعی میکنم یاد بگیرم چند وقت دیگه بهت قول میدم عکسای خوشگلتو بذارم تو وبت .