من برگشتم
سلام عزیز دلم
من برگشتم عمه جون . خیلی دلم برات تنگ شده بود . ماشالا زود به زود بزرگ میشیا . یه هفته که ندیدمت خیلی تغییر کردی .
صدای گریه کردنت بلند تر شده و یه وقتای جیغ هم میزنی . ماشالا دستات هم قوی شده میتونی موی کسی که بغلت کرده رو بکنی و محکم تو دستت نگه داری .
راستی هفته ی پیش واکسن دو ماهگیتو زدی گلم . مامانت میگفت خیلی گریه کردی ولی بعدش اصلا تب نکردی و حالت بد نشد . خدا رو شکر .
همین طوری که قول داده بودم عکس سوغاتی هایی که برات گرفتم رو میزارم گلم ، هرچند تو هنوز کوچولویی و نمیتونی با عروسکات بازی کنی امیدوارم زود زود بزرگ بسی و باهاشون بازی کنی :
باب اسفنجی :
شان :
عروسک اسکندر یکی برای تو عزیزم اون یکی برای دختر عمه ت :
کلاه و دستکش و پاپوش :
عمه جون امیدوارم خوشت اومده باشه من که خیلی از عروسک اسکندر خوشم اومد خیلی نازه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی